کد مطلب:301480 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

احتجاج حضرت زهراء در مقابل مردم بعد از غصب فدک


عبدالله بن حسن علیه السلام به اسنادش از پدرانش علیهم السلام روایت كرده: هنگامی كه ابوبكر تصمیم گرفت فدك را از حضرت زهرا علیهاالسلام باز ستاند، و مانع تصرف ایشان در آن سرزمین شود چون این خبر به آن حضرت رسید مقعنه اش را بر سر انداخته پیراهن بلند خود را بر تن كرده و به همراه گروهی از كنیزان و زنان خویشاوند خود، در حالیكه چادر بلندش به زمین كشیده می شد و راه رفتن و حركاتش چیزی از راه رفتن و حركات رسول خدا كم نمی آورد و كاملا شبیه آن حضرت بود از خانه بیرون آمده تا اینكه- به مسجد- وارد شد اطراف ابوبكر را عده ای از مهاجر و انصار گرفته بودند، پرده ای برای حضرت آویختند و حضرت در پشت پرده نشست ناله جاندازی از دل برون آورد كه مردم از شنیدن آن گریان شده و اضطراب و خروش در جمعیت پدید آمد، لحظه ای مكث كرده تا همه جمعیت فرونشست و سر و صداها خاموش شد، سخن را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر آغاز كرد،گریه مردم بار دیگر شروع شد، بعد از سكوت و آرامش آنان، سه سخنان خود ادامه داده و چنین گفت:


(1) الحمدلله علی ما انعم، و له الشكر علی ما الهم، و الثناء بما قدم، من عموم نعم ابتداها، و سبوغ آلاء: اسداها و تمام منن والاها، جم عن الاحصاء عددها، و نای عن الجزاء امدها و تفاوت عن الادراك ابدها، و ندبهم لاستزادتها بالشكر لاتصالها و استحمد الی الخلائق باجزالها و ثنی بالندب الی امثالها.

(1) سپاس خداوند را بر آن چه نعمت داده، و شكر بر آن چه كه در دل افكنده، و ستایش به آن چه كه از پیش فرستاده است، از نعمتهای همگانی كه آغاز كرده و ریزش نعمتهائی كه به فراوانی فرستاده و هرگونه نعمتی كه ارزانی داشته است، تعداد آنها از شماره فزون و از پاداش و مزد به دور و نهایتش از دست رسی بیرون است.

مردم را برای فزونی بخشیدن نعمت به شكرگزاری فراخواند و برای فراوانتر كردنش ستایش خواست و دوباره همانند آنها را بر ایشان فراخواند.

(2) و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له، كلمه جعل الاخلاص تاویلها. و ضمن القلوب موصولها، و انار فی الفكر معقولها، الممتنع من الابصار رویته، و من الالسن صفته و من الاوهام كیفیته، ابتدع الاشیاء لا من شیئی كان قبلها و انشاها بلا احتذاء امثله امتثلها، كونها بقدرته، و ذراها بمشیته من غیر حاجه منه الی تكوینها و لا فائده له فی تصریها الاتثبیتا لحمته وتنبیها علی طاعته و اظهارا لقدرته و تعبدا لبریته، و اعزازا لدعوته، ثم جعل الثواب علی طاعته، ووضع العقاب


علی معصیته، زیاده لعباده عن نقمته و حیاشه منه الی جنته.

(2) و گواهی می دهم كه جز «الله» به تنهائی خدائی نیست و شریكی برای او وجود ندارد، «لا اله الا الله» كلمه ایست كه تاویلش را اخلاص قرار داده و [1] و پیوندش را در دلها نهاده [2] و برای آن چه كه از آن به عقل درآید در فكر روشنائی ببار آورده


است، خداوندی كه دیدارش برای دیدگان و نشانه اش برای زبانها و چگونگیش برای وهم ها ناشدنی است. اشیاء را نه از چیزی كه قبل از آنها باشد پدیدار ساخته و بدون اینكه از الگوئی كه ساخته باشد در آفرینش آنها كمك گرفته باشد با قدرت خود پدید آورده و به خواست خود آفریده بدون اینكه به آفرینش آنها نیازی داشته باشد و یا در شكل بخشیدن به آنها فایده ای برایش باشد، جز اینكه حكمتش را پایدار و بر قدرتش دیگران را آگاه و برای آفریدگانش موجب تعبد و بندگی و برای دعوتش موجب سرفرازی باشد.

بعد از آن بر طاعت و گوش فرادادن آنان ثواب را مترتب و بر نافرمانیشان عقاب و كیفر را نهاده تا بندگانش را از خشم خود بازدارد و به سوی بهشت فراخواند.

(3) و اشهد ان ابی محمدا صلی الله علیه و آله و سلم عبده و رسوله، اختاره و انتجبه قبل ان ارسله، و سماه قبل ان اجتبله، و اصطفاه قبل ان ابتعثه، اذا الخلائق بالغیب مكنونه و بستر الاهاویل مصونه و بنهاینه العدم مقرونه، علما من الله تعاللی بمائل الامور، و احاطه بحوادث الدهور، و معرفته بمواقع المقدور،

(3) و گواهی می دهم كه پدرم محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و رسول او است، پیش از آنكه به او ماموریت دهد، وی را برگزیده و قبل از پدید آمدنش او را نام نهاد [3] و قبل از بعثت او را برگزیده است، در آن


هنگام كه آفریدگان در پس پرده غیب مكتوم و در پشت پرده های ترسناك [4] نگه داری شده و در كنار مرز نیستی بسر می بردند، چون خداوند نتیجه و پی آمد كارها را می دانست و به رویدادهای روزگاران احاطه داشت و به جایگاه كارهای شدنی آشنا بود.

(4) ابتعثه الله تعالی اتماما لارمره، و عزیمه علی امضاحكمه و انفاذا لمقادیر حتمه، فرای الامم فرقا فی ادیانها، عكفا علی نیرانها، عادبه لاوثانها، منكره لله مع عرفانها، فانار الله بمحمد صلی الله علیه و آله ظلمها و كشفت عن القلوب بهمها، و جلی عن الابصار غممها، و قام فی الناس بالهدایه و انفقذهم من الغوایه و بصرهم من العمایه، و هداهم الی الدین القویم و دعاهم الی الطریق المستقیم.

(4) خداوند او را برای پایان دادن به فرمانش و اراده حتمی بر اجراء احكام و دستوراتش و لازم الاجراء بودن مقدرات و قوانین حتمیش مبعوث كرد، آن حضرت امتها را با اینكه دارای ادیانی بودند، به حالت پراكنده و فرقه فرقه مشاهده فرمود در حالیكه


اطراف آتشهای برافروخته خود را گرفته و بتهایشان را می پرستیدند و با اینكه خداوند را می شناختند منكر او بودند، خداوند به وجود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تاریكیهایش را روشن و از دلها ابهامات و تیرگیها را زدود، موانع را از جلو چشم آنان برداشته و در بین مردم برای هدایت و راهنمائی به پاخاست و آنان را از فرورفتگی و غرق، نجات داده و از كوری و نابینائی، بینش و بینائی بخشید به دین استوار راهنمائیشان ساخته و به راه راست هدایتشان فرمود.

(5) ثم قبضه الله الیه قبض رافه و اختیار و رغبه و ایثار، بمحمد صلی الله علیه و آله و سلم عن تعب هذه الدار فی راحه، قدحف بالملائكه الابرار و رضوان الرب الغفار و مجاوره الملك الجبار، صلی الله علی ابی نبیه و امینه علی الوحی و صفیه و خیرته من الخلق و رضیه والسلام علیه و رحمه الله و بركاته

(5) آنگاه خداوند او را به مهربانی و اختیار و خواست و رغبت و ایثار خودش قبض روح كرده و از این دنیا برد بنابراین محمد صلی الله علیه و آله و سلم از رنج و زحمت این دنیا آسوده است، ملائكه ابرار اطرافش را گرفته و خشنودی پروردگار بخشاینده شامل حالش شده و در همسایگی فرمانروای مقتدر بسر می برد درود خداوند بر پدرم پیامبر خدا و امین او بر وحی و برگزیده و منتخب او از بین آفریدگانش و فرد مورد پسند و خشنودی او و سلام و رحمت و بركات خداوند بر او باد.

آنگا حضرتش روی به اهل مجلس كرده و فرمود:


(6) انتم عباد الله، نصب امره و نهیه، و حمله دینه و وحیه و امناء الله علی انفسكم و بلغاوه الی الامم و زعتم حق لكم، لله فیكم عهد قدمه الیكم و بقیه اسخلفها علیكم، كتاب الله الناطق و القرآن الصادق و النور الساطع و الضیاء اللامع، و بینه بصائره، منكشفه سرائره، متجلیه ظواهره، مغتبطه به اشیائعه، قائد الی الرضوان اتباعه، مود الی النجاه استماعه، به تنال حجج الله الموره و عزائمه المفسره و محارمه المحذره و بیناته الجالیه و براهینه الكافیه. و فضائله المندوبه و رخصه الموهوبه و شرایعه المتكوبه.

(6) شما یا بندگان خدا، مخاطبان و مسوولین مستقیم امر و نهی الهی و حاملان دین و وحی او و امین های خداوند بر خویشتن و رسانندگان دین خدا به دیگر امتهائید، پیشوای راستینش برای شما است، خداوند را در بین شما عهد و قراری است كه در نزد شما گذارده و بازمانده ای است كه بر شما به خلافت و نیابت خود برگزیده است و آن كتاب ناطق الهی راستین، نور درخشان و چراغ تابناك است، دیدگاه هایش روشن، اسرارش اشكار و ظواهرش درخشان است، پیروانش مورد غبطه دیگران و پیرویش راهبر به سوی بهشت برین، و گوش دادن به آن موجب رهائی است، به حجتهای روشن الهی به وسیله آن دست رسی می توان یافت و دستورات موكد و واضح حرامهای برحذر شده، دلائل روشن، براهین كافی، فضیلت های مستحی، امور جایز و بخشیده شده و قوانین مكتوبه خداوندی از طریق آن حاصل می شود.


(7) فجعل الله الایمان تطهیرا لكم من الشرك، و الصلواه تنزیها لكم عن الكبر،و الزكاه تزكیه للنفس و نماء فی الرزق، و الصیام تثبیتا للاخلاص، و الحج تشییدا للدین، و العدل تنسیقا للقلوب و طاعتنا نظاما للمله و اما متنا امانا من الفرقه و الجهاد عزا للاسلام. و الصبر معونه علی استیجاب الاجر و الامر بالمعروف مصلحه للعامه و بر الوالدین وقایه من السخط و صله الارحام منماه للعدد و القصاص حصنا للدماء، و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره، و توفیه المكاییل و الموازین تغییرا للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس، و اجتناب القذف حجابا عن اللعنه، و ترك السرقه ایجابا للعفه، و حرم الله الشرك اخلاصا له بالربوبیه، «فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون» واطیعوا الله فیما امركم به و نهاكم عنه، فانه «انما یخشی الله من عباده العلماء»

7) پس خداوند ایمان را موجب پاكی شما از شرك، نماز را موجب پاكی شما از آلودگی تكبر، زكات را با باعث تزكیه و طهارت روح و روان و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری را موجب انسجام و تقویت دلها، پیروی از ما را نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوائی ما را موجب امان از جدائی و تفرقه، جهاد را عزت و شكوه اسلام، صبر و پایداری را كمكی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت توده ها، نیكی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام در خویشاوندان را موجب كثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خون ریزیها، پرداخت نذر را موجب قرار گرفتن


در معرض آمرزش، پرهیز از كم فروشی را موجب عدم زیان ورشكستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاك بودن از پلیدی، دوری جستن از تهمت ناروای جنسی را انگیزه ای برای جلوگیری از نفرین و دوری از یكدیگر، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاكدامنی قرار داد و خداوند شرك ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود كه اخلاص در ربوبیت او انجام گیرد، پس از خداوند بدان گونه كه شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوی پیشه كنید و جز در حال مسلمانی از دنیا نروید و خدا را در آن چه كه به شما نهی می كند فرمانبرداری كنید زیرا فقط بندگان داشنمند از خداوند خوف و ترس دارند.

(8) ثم قالت: ایها الناس: اعلموا انی فاطخه و ابی محمد صلی الله علیه و آله، اقول عودا و بدءا و لا اقول ما اقول غلطا و لا افعل ما افعل شططا، لقد جائكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم بالمومنین رئوف رحیم، فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابی دون نسائكم و اخا ابن عمی دون رجالكم و لنعم المعزی الیه صلی اله علیه و آله، فبلغ الراسله صادعا بالنذاره، مائلا عن مدرجه المشركین ضاربا ثبجهم، آخذا باكظامهم، داعیا الی سبیل ربه بالحمه و الموعظه الحسنه، یكسر الاصنام و ینكت الهام حتی انهزم الجمع و ولوا الدبر، حتی تفری اللیل عن صبحه و اسفر الحق عن محضه و نطق زعیم الدین و خرست شقاشق الشیاطین و طاح و شیظ النفاق و انحلت عقد الكفر و الشقاق و فهتم بكلمه الاخلاص فی نفر من البیض الخماص و كنتم علی شفا حفره من النار مذقه


الشارب و نهزه الطامع و قبصه العجلان و موطنی الاقدام، تشربون الطرق، و تقتاتون الورق، اذله خاسئین، «تخافون ان یتخطفكم الناس من حولكم»

(8) آنگاه فرمود: ای مردم، بدانید كه من فاطمه هستم و پدرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم می باشد سخنانی حساب شده دارای آغاز و انجام می گویم، بیهوده و یاوه سخن نمی گویم و كاری كه انجام می دهم درست است و ناروا نیست «پیامبری از خود شما برایتان آمد، آن چه كه شما را به زحمت می انداخت بر او دشوار بود، نسبت به شما تمایل شدید داشت و به ایمان آورندگان مهربان و دلسوز بود» اگر حسب و نسب او را بشناسید او را پدر من خواهید دید، نه پدر هیچ یك از زنان شما، و برادر پسر عمویم نه هیچ یك از مردان شما، و چه بسیار خوب شخصیتی است كه انسان منسوب به او باشد، درود خدا بر او و خاندانش باد، آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و اندرز خود را انجام و از مراتب و موقعیت مشركین بر كنار بود، كمر آنان را شكست و رمق آنان را گرفت و با حكمت و پند نیكو ایشان را براه پروردارش دعوت فرمود، بتها را شكست و گردنفرازان را سركوب كرد تا اینكه گروه ها شكست خورده و پا به فراگذاشتند، شب پرده سیاهش را از چهر صبح گاهان به یكسو زد و حق و حقیقت راستین آشكار شد، رهبر دین لب به سخن گشود و های و هوی شیاطین فرونشست فرومایگان منافق نابود شدند و عقده های كفر و الحاد گشوده شد و شما به همراه گروهی از سپید رویان پاك نهاد (پارسایان آبرومند) گویای كلمه اخلاص شدید و حال آنكه بر لب پرتگاه گودال جهنم بودید، به خاطر ضعف و ناتوانی شما هر كس كه از راه می رسید


می توانست شما را نابود كند، طعمه هر خورنده و جرعه هر آشامنده و آتش گیره هر كسی بود كه شتابان به دنبال شعله ای می گشت، زیرا پای دیگران له شده بودید،آبهای گندیده می آشامیدید و برگ درختان می چیدید، ذلیل و تو سری خور بودید، و از آن وحشت داشتید كه دیگران از اطراف به شما هجوم آورند.

(9) فانقذكم الله تبارك و تعالی بمحمد صلی الله علیه و آله، بعد اللتیا و التی، و بعد ان منی ببهم الرجال و ذنبان العرب و مرده اهل الكتاب، «كل ما اوقدوانارا للحرب اطفاها الله» او نجم قرن للشیطان و فغرت فاغره من المشركین، قدف اخاه فی لهواتها، فلا ینكفی حتی طاصماخها باخمصه و یخمد لهبها بسیفه، مكدودا فی ذات الله، مجتهدا فی امرالله، قریبا من رسول الله سید اولیاء الله، مشمرا ناصحا، مجدا كادحا، و انتم فی رفاهیه من العیش وادعون، فاكهون، امنون، تتربصون بناالدوائر و تتوكفون الاخبار و تنكصون عند النزال و تفرون عند القتال.

(9) خداوند تبارك و تعالی شما را به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از آن گرفتاریها نجات داد و بعد از همه مقدمات و بعد از آنكه به مردمان بی باك و بی شخصیت عرب و سركشان و طاغیان اهل كتاب گرفتار شد، هر گاه كه آتشی برای جنگ برافروختند خداوند آن را خاموش كرد و یا اگر شیطان خواست سر بلند كند و یا زورگوئی از مشركین خودی نشان دهد برادرش (علی) را به كام آنها می فرستاد، او دست از درگیری و جنگ بر


نمی داشت مگر اینكه آنان را گوشمالی داده و شراره آن آتش را با شمشیر خود خاموش می كرد، او در را خدا رنج دیده و از انجام دستوراتش كوشا و به رسول خدا نزدیك و نسبت به اولیاء خدا سرور بود، آستین همت را بالا زده، خیرخواه، كوشا، رنج دیده و زحمتكش بود و شما در همان شرائط در آسایش و رفاه بسر می بردید، به فكر خود بودید و از نعمتها بهره مند، آسوده و بی خیال در كنی ما نشسته كه اوضاع چگونه می چرخد و گوش به زنگ اخبار، در آن جا كه قرار آسایش بود زودتر از دیگران بر زمین نشسته و آن هنگام كه جنگ و كشتار می شد پا به فرار می گذاشتید. [5] .

(10) فلما اختار الله لنبیه دار انبیائه و ماوی اصفیائه ظهر فیكم حسیكه النفاق و سمل جلباب الدین و نطق كاظم الغاوین و نبغ خامل الاقلین و هدر فنیق المبطلین فخطر عرصاتكم و اطلع الشیطان راسه من مغرزه هاتفا بكم، فالفاكم لدعوته مستجیبین، و للغره فیه ملاحظین، ثم اسستنهضكم فوجدكم خفافا و احمشكم فالفاكم غضابا، فوسمتم غیر ابلكم و اوردتم غیر شربكم، هذا و العهد قریب و الكلم رحیب و الجرح لما یندمل، و السرول لما یقبر، ابتدارا زعمتم خوف الفنته، «الا فی الفتنه سقطوا و ان جهنم لمحیطه


بالكافرین» [6] .

(10) هنگامی كه خداوند برای پیامبرش خانه پیامبران و جایگاه برگزیدگانش را انتخاب كرد در بین شما كینه و نفاق آشكار و جامه دین فرسوده گشت و گمراه خموش به نطق آمد و فرومایگان پست به صحنه آمده و سر كرده تبهكاران خروش بر آورده در میدانهای شما دم علم كرده و جولان داد، شیطان سرش را از گریبان خود درآورده شما را به سوی خویشتن فراخواند، شما را این چنین یافت كه دعوتش را اجابت كرده و گوی او را خورده اید بعد به آزمایش شما پرداخته شما را بی وزن و ناچیز دید، تحریكتان كرد زود به خشم آمدید نتیجه آن شد كه بر غیر شتر خود داغ زدید و نشانه را در دیگران جستجو كرده به آبشخور مناسب خود وارد نشدید، این تغییر و تحریف در صورتی انجام شده كه چیزی از دوران رسول خدا نگذشته و زخم به استخوان رسیده گسترش پیدا كرده و جراحت بهبود نیافته و هنوز كه پیامبر دفن نشده است، شما شتاب كرده و پنداشتید كه خوف فتنه و آشوب می رود، آگاه باشید كه خود در فتنه سقوط كرده و دوزخ، كافران را احاطه كرده است.

(11) فهیهات منكم و كیف بكم و انی توفكون؟ و كتاب الله بین اظهركم. اموره ظاهره، و احكامه زاهره، و اعلامه باهره، و زواجره لائحه، و اوامره واضحه، قد خلفتموه وراء ظهوركم، ارغبه عنه تریدون؟ ام بغیره تحكمون،؟ «بئس


للظالمین بدلا» [7] «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین» [8] ثم لم تلبثوا الا ریث ان تسكن نفرتها و یسلس قیادها، ثم اخذتهم تورون و قدتها، و تهیجون جموتها، و تسجیبون لهتاف الشیطان الغوی، و اطفاء انوارالدین الجلی و اهماد سنن النبی الصفی، ترون حسوا فی ارتبغاء، و تمشون لاهله و ولده فی الخمر و الضراء، و نصبر منكم علی مثل حز المدی و وخز السنان فی الحشا و انتم تزعموم الا ارث لنا، «افحكم الجاهلیه تبغون و من احسن من اله حكما لقوم یوقنون» [9] افلا تعلمون؟ بلی تجلی لكم كالشمس الضاحیه انی ابنته

(11) پس دور است از شما، شما را چه شده است؟ و به كجا می روید و چه بیراهه می روید؟! در حالی كه كتاب خداوند پیش روی شما است، مسائلش روشن، دستوراتش درخشان، پرچمهایش برافراشته، محرمات و نواهی آشكار و فرامینش واضح است، شما آن را پشت سر انداخته اید، آیا تصمیم دارید از آن دست برداشته و چشم پوشی كنید؟ و یا می خواهید برخلاف آن حكم نمائید، برای ستمگران جایگزین بدی است و هر كس دنبال دینی غیر از اسلام برود هرگز از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیان كاران است، بعد شما چندان صبر نكردید كه سركشی این فتنه فروبنشیند و گرفتن مهار این ستور رمیده آسان گردد و شروع به برافروختن شعله ها و جرقه هایش كرده


سپس باد آنرا فراگرفت و آوای شیطان گمراه كننده را پاسخ مثبت داده و در پی خاموش كردن انوار درخشان دین نورانی و نابود كردن سنتهای پیامبر برگزیده برآمدید، جز آن چه كه در دل داشتید بر زبان جاری كرده و نسبت به خاندان پیامبر دو روئی و نفاق به خرج دادید، ما در مقابل شما هم چون كسی دستش بر لبه كارد گذاشته شده و یا نیزه ای در امعاء احشایش فرورفته صبر و پایداری می كنیم، شما هم چون كسی دستش بر لبه كارد گذاشته شده و یا نیزه ای در امعاء و احشایش فرورفته صبر و پایداری می كنیم، شما پنداشته اید كه ما را ارثی نیست،آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی می كنید. «برای مردمی كه باور دارند، چه كسی از خداوند بهتر دستور می دهد و داوری می كند؟» آیا نمی دانید؟ آری بلكه بر اینان بسان خورشید درخشان روشن و واضح است كه من دختر پیامبرم.

(12) ایها المسلون ااغلب علی ارثیه، یا ابن ابی قحافه، افی كتاب الله ان ترث اباك و لا ارث ابی؟! «لقد جئت شیئا فریا» [10] افعلی عمد تركتم كتاب الله و نبدذتموه وراء ظهوركم اذ یقول: «و ورث سلیمان داود» [11] و قال فیما اقتص من خبر یحیی بن زكریا، علیهاالسلام اذ قال: «رب هب لی من لدنك ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب» [12] .

و قال: «و اولولالارحام بعضهم اولی ببعض فی كتاب الله» [13] و قال: «یوصیكم الله فی اولادكم للذكر


مثل حظ الانثنین» [14] .

و قال: «ان ترك خیرا الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف حقا علی المتقین» [15] و زعمتم ان لا حفلوه لی ولا ارث من ابی لا رحم بیننا.»

(12) ای مسلمانها آیا من نسبت به گرفتن ارث خود باید مغلوب شوم، ای پسر ابی قحافه! آیا در كتاب خداوند آمده كه تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم از نبرم، تو مطلب ناروا و سخن نامناسبی گفته ای، آیا عمدا كتاب خدا را كنار گذاشته و پشت سرتان انداخته اید در آن جا كه گوید: «سلیمان از داوود ارث برد»و در آنجا كه داستان یحیی بن زكریا را بازگو می كند می فرماید: پروردگارا از سوی خودت جانشینی به من ببخش كه از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد، و نیز فرموده: خویشاوندان برخی از برخی دیگر در كتاب خداوند اولی و مقدم می باشند و نیز فرمود: خدا درباره فرزندانتان به شما سفارش می كند كه پسر دو مقابل دختر ببرد، و نیز فرموده: اگر مالی را از خود به جای داشت برای پدر و مادر و خویشاوندان به گونه شناخته شده و معروف وصیت كند و این برای پرهیزگاران كاری درست و شایسته است، شما پنداشته اید كه من بهره ای نداشته از پدرم ارث نمی برم و هیچ رابطه و پیوندی بین ما نیست.

(13) افخصكم الله بایه اخرج منها ابی؟ ام هل تقولون اهل ملتین لا یتوارثان و لست انا و ابی من اهل مله واحده؟! ام


انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابی و ابن عمی، فدونها مخطومه مرحوله، تلقاك یوم شرك، فنعم الحكم، الله، و الزعیم محمد و الموعد القیامه و عند الساعه ما تخسرون و لا ینفعكم اذ تندمون، «و لكل نباء مستقر و سوف تعلمون منیاتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم». [16] .

(13) آیا خداوند مخصوصا برای شما آیه ای فرستاده كه پدرم را از آن قانون كلی ارث استثناء كرده باشد؟ و یا اینكه می گوئید اهل دو ملت از یكدیگر ارث نمی برند و من و پدرم اهل یك ملت و آئین نیستیم؟!

و یا شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن از پدر و پسر عمویم داناتر می دانید،پس این- شما و این فدك- كه همچون شتر مهار كشیده و بار كرده در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیزت خود را خواهی دید خداوند بهترین داور، محمد بهترین رهبر و قیامت هنگامه قرار است در آن روز زیانی كه نموده اید مشاهده خواهید كرد و در آن هنگام پشیمانی سودی ندارد، هر رویدادی را جایگاهی است و به زودی خواهید دانست كه بر چه كسی عذابی خواركننده فرود و شكنجه ای پایدار وارد خواهد شد.

آنگاه فاطمه علیهاالسلام به سوی انصار نظر افكنده و فرمود:

(14) یا معاشر الفتیه و اعضاد المله و انصار الاسلام! ما هذه الغمیزه فی حق و السنه عن ظلامتی، اما كان رسول الله صلی


الله علیه و آله ابی یقول: «المرء یحفظ لی ولده؟ سرعان ما احدثتم و عجلان ذا اهاله و لكم طاقه بما احاول، و قوه علی ما اطلب و ازوال، اتقولون مات محمد صلی الله علیه و آله و سلم، فخطب جلیل استوسع وهیه و استنهر فتقه و انفتق رتقه و اظلمت الارض لغیبته و كسفت النجوم لمصیبه و اكدت الامال و خشعت الجبال و اضیع الحریم و ازیلت الحرمه عند مماته، فتلك والله النازله الكبری، و المطیبه العظمی لا مثلها نازله و لا قه عاجله اعلن بها كتاب الله جل ثنائه فی افنیتكم فی ممساكم و مصبحكم هتافا و صراخا و تلاوه والحانا و لقبله ما حل بانباء الله و رسله حكم فصل و قضاء حتم «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابكم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سجیزی الله الشاكرین» [17] .

(14) ای گروه جوانمردان، و ای بازوان آئین و یاران اسلام، این چشم پوشی چیست كه در حق من روا می دارید و چرا چنین خواب و بی خبری نسبت به ستمی كه بر من روا دانسته شده از خود به خرج می دهید.

آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پدرم نبود كه می فرمود: «انسان در فرزندانش حفظ و نگه داری می شود» چه زود بود این كاری كه كردید، و چه بی درنگ در غفلت خفتید، شما توان آن را دارید كه خواسته ام را برآورده سازید و آن چه را كه می خواهم در نظر دارم انجام دهید، آیا می گوئید كه محمد صلی الله علیه و آله و سلم مرد و از دنیا


رفت، پس رویداد مهمی بود كه شكافش گسترش یافته و رخنه در آن افتاده و به هم پیوستنش دشوار گشته است از غیبت او روی زمین تیره و در مصیبتش ستارگان بی فروغ و آرزوها نومید، كوه ها فروریخته، حریم او بی ارزش، با رحلتش احترام او از بین رفته است، به خدا سوگند اینست بلای بزرگ و مصیبت عظیمی، كه بلائی همانند آن نیامده و مصیبتی نازل نگشته، كتاب خداوند متعال پیش از این بر در خانه شما هر صبح و شام فریاد برآورده و مرتب خوانده می شد و آن چه كه بر پیمبران پیش از او وارد شده بر شما تلاوت می شد، حكمی حتم و اندازه ای مسلم است كه خدای فرمود: «محمد فرستاده ای است كه پیش از او نیز فرستادگانی آمده اند آیا اگر بمیرد و یا كشته شود شما به گذشتگان خود برمی گردید؟ و هر كس به گذشته خود برگردد هرگز زیانی به خداوند وارد نیاورده است و به زودی خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.

(15) ایها بنی قبله: ااهضم تراث ابیه و انتم بمرای منی و مسمع مبتدا و مجمع؟! تلبسكم الدعوه و تسملكم الخبره، و انتم ذوو العدد و العده و الاداه و القوه و عندكم السلاح و الجنه، توافیكم الدعوه فلا تحبیبون و تاتیكم الصرخه فلا تغیثون و انتم موصوفون بالكفاح، معرفون بالخیر و الصلاح، و النجبه التی انتجبت، و الخیره التی اختیرت، قاتلتم العرب و تحملتم الكد و التعب و ناطحتم الامم و كافحتم البهم فلا نبرح او تبرحون نامروكم فتاتمرون حتی دارت بنارحی الاسلام و در حلب الایام و خضعت نعره الشرك و سكنت فوره الافك و


خمدت نیران الكفر وهدات دعوه الهرج و استوسق نظام الدین فانی جرتم بعد البیان و اسررتم بعد االعان نكصتم بعد الاقدام و اشركتم بعد الایمان؟ «الا تقاتلون قوما نكثوا ایمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بداءكم اول مره اتخشوهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مومنین» [18] [19] .


(15) ای وای، ای قوم اوس و خزرج (فرزندان قبیله دختر كاهل) آیا میراث پدرم بلعیده شود در حالیكه شما مرا می بینید و صدای مرا می شنوید و آغاز و فرجام كار به شما برمی گردد و زمام امور در دست شما است؟! آوای ستمدیده شما را احاطه كرده و از هر جهت از قضیه آگاهید، شما هم نفرات و هم توان و نیرو دارید ابزار و وسائل در دست شما و اسلحه و تجهیزات در اختیارتان است، فریاد ستمدیده را می شنوید و پاسخ نمی گوئید و آه و ناله اش به گوشتان می رسد و به فریادش نمی رسید، با اینكه مشهور به رزم آوری و معروف به خیر و صلاحید، برگزیدگان جامعه و اشراف قومید، شما با اعراب جنگیده و رنج و زحمت بسیاری متحمل شدید، با امتها درگیر شده گردنفرازان را بر زمین یدید، همیشه و در هر حالتی هر دستوری كه به شما دادیم اطاعت كردید تا اینكه سنگ آسیای اسلام به گردش آمده و روزگاران به ثمر رسید، شرك از خروش ایستاد، طغیان تهمت و ناروا فرونشست، و آتش كفر به خاموشی گرائید، آشوب و فتنه آرام و نظام دیانت منسجم گردید، بعد از روشنی و وضوح راه به كدام سمت منحرف شده و بعد از آشكار شدن- حق- چه چیزی را می خواهید پنهان كنید بعد از آن كه قدم برداشته اید چرا می لغزید و بعد از ایمان چرا مشرك می شوید؟! «آیا با مردمی كه پیمان های خود را شكسته و برای بیرون كردن پیامبر تصمیم گرفته اند نمی خواهید بجنگید با آنكه جنگ را آغاز كرده اید آیا از آنان می ترسید با اینكه


خداوند سزاوارتر است كه از او بترسید اگر ایمان آورده و دین را باور كرده اید»

(16) الا قد اری ان قد اخلدتم الی الخفض، و ابعدتم من هو احق بالبسط و القبض و حلوتم بالدعه و نجوتم من الضیق بالسعه فمججتم ما وعیتم و دستعتم الذی تسوغتم «فان تكفروا انتم و من فی الارض حمیعا فان الله الغنی حمید» [20] .

الا و قد قلت ما قلت علی معرفه منی بالخذله التی خامرتكم و الغدره التی استشعرتها قلوبكم، و لكنها فیضه النفس، و نفئه الغیظ و خورالقنا، و بثه الصدور و تقدمه الحجه، فدونكموها فاحتقبوها دبره الظهر، نقبه الخف، باقیه العار، موسومه بغضب الله و شنار الابد موصوله بنار الله الموقده التی تطلع علی الافئده، بعین الله ما تفعلون، وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» [21] .

و انا ابنته نذیر لكم بین یدی عذاب شدید «فاعلموا انا عاملون و انتظروا انا منتظرون» [22] .

(16) آگاه باشید، من شما را چنین می بینم كه به رفاه طلبی و زندگی راحت متمایل گشته و آن كس را كه سزاوارتر به زمامداری بود دور ساخته و به راحتی و آسایش روی آورده از تنگدستی و فقر رهائی جسته و گسترشی یافته اید و آن چه را كه


فراگرفته بودید كنار گذاشته و آن چه را كه براتیان گوارا بود از گلو بیرون اندختید «پس اگر شما و تمامی كسانی كه در روی زمین زندگی می كنند كافر شوند بدانید كه خداوند بی نیاز و ستوده است» آگاه باشید آن چه را كه گفتم با آگاهی كامل نسبت به انگیزه یاری نكردن شما و نیرنگ حقه بازیهای شما بود كه دلهایتان را فراگرفته و با روحتان درهم آمیخته است. این سخنان خروشی بود كه از جان برآمد و آهی بود كه از جشم و غیظ من برخاسته و از بی تابی و توانفرسائی من حكایت می كرد، شكوه از دلتنگی كرده بدین وسیله اتمام حجت نمودم، پس این شما و این شتر خلافت، بر آن سوار شده و بتازید لكن بدانید كه پشتش زخمی، پایش لنگان، ننگ و عارش جاودان، و نشان خشم الهی بر آن خورده و رسوائیش همیشگی، و به آتش جانگداز و سوزان الهی متصل است كه بر دلها اشراف دارد، آنچه را كه انجام دهید پیش روی پروردگار و جلو چشم او است «و به زودی ستمگران خواهند دانست كه در چه جایگاهی در چرخش و حركت می باشند من دختر پیامبر شمایم كه از عذاب سر سخت پیش رویتان شما را بیم می داد پس هر كاری كه می خواهید انجام دهید كه ما هم كار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید كه ما هم منتظریم»

سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام كه بدین جا رسید ابوبكر چنین پاسخ داد:

ای دختر رسول خدا پدرت نسبت به مومنین مهربان بود و با بزرگواری رفتار می كرد دلسوز و با محبت بود، نسبت به كافران عذابی دردناك و كیفری بزرگ بود، ما اگر بخواهیم كسی را به او نسبت دهیم جز تو هیچ یك از زنان را دختر او نمی دانیم او پدر تو بود و تنها- و نه دیگر دوستان- برادر شوهر بود او را


بر دیگر خویشاوندان خود ترجیح داده و در هر كار مهمی یاری می كرد، شما را فقط سعادتمندان دوست می دارند و جز افراد شقی و بدبخت كسی با شما دشمنی نمی كند، شما خاندان پاك حضرت رسول و بر گزیدگان منتخب خدائید شما راهنمای ما به سوی خیر و رهبر ما به سوی بهشت بودید و تو ای بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران در گفتارت صادق و در تیزهوشی و خردمندی سابقه دار می باشی، حق تو از تو گرفته نشده و گفتارت را كسی تكذیب نكرده، و به خدا سوگند كه من از نظریه و رای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تجاوز نكرده ام.

آن حضرت فرمود: «ما گروه پیامبران ارث برده نمی شویم و طلا و نقره و خانه و ملك و املاكی از خود به ارث نمی گذاریم بلكه كتب و حكمت و علم و نبوت را به یادگار می گذاریم، هر آذوقه ای كه از ما باز ماند به ولی امر بعد از ما مربوط می شود كه هرگونه صلاح دید حكم كند.» ما آن چه را كه شما در نظر دارید در را خرید اسلحه و ساز و برگ جنگی خرج كرده ایم تا به وسیله آنها مسلمانها با كفار هم آورد باشند و به جهاد برخاسته و با سركشان و یاغیان و تبهكاران مبارزه كنند، در این تصمیم گیری عموم مسلمانها شركت داشته و اجماع كرده اند و این تنها من نبوده ام كه تصمیم گرفته باشم و نسبت به این نظریه، استبداد رای نداشته ام، ای موضع من است، و این اموال من در اختیار توست چیزی را از تو دریغ نداشته و نمی خواهیم اندوخته كنیم و به تو ندهیم، تو بانوی زنان امت پدرت و شجره طیبه نسبت به فرزندانت می باشی، از تصرف در اموالت جلوگیری نشده و از اصل و فرغ سرمایه ات چیزی كاسته نمی شود، در آن چه كه در اختیار شخص من است و از اموال


من محسوب می شود هر دستوری كه بفرمائید اجراء می شود آیا شما صلاح می دانید كه من در این مورد برخلاف دستور پدرت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم عمل كنم؟!

حضرت در پاسخ ابوبكر چنین فرمود:

(17) سبحان الله! ما كان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن كتاب الله صادفا و لا لا حكامه مخالفا بل كان یتبع اثره، و یقفو سوره، افتجمعون الی الغدر اعتلالا علیه بالزور، و هذا بعد وفاته شبیه بما بغی له من الغوائل فی حیاته، هذا كتاب الله حكما عدلا و ناطقا فصلا، یقول، «یرثنی و یرث من آل یعقوب» [23] «و ورث سلیمان داود» [24] فبین عز و جل فیما وزع علیه من الاقساط و شرع من الفرائض و المیراث، و اباح من حظ الذكران و الاناث ماازاح عله المبطلین و ازال التظنی و الشبهات فی الغابرین، كلا «بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جمیل و الله المستعان علی ما تصفون». [25] .

(17) پاك و منزه است خداوند! هیچ گاه رسول خدا از تاب خدا روی گردان و نسبت به احكام او مخالف نبود بلكه پیرو آثار و دنباله رو دستورات و سوره های قرآن بود، آیا شما بر نیرنگ و فریب اجماع كرده و بهانه جوئی دروغین نموده اید این كار شما بعد از رحلت آن حضرت ماند همان كارهائی است كه در زمان


زنده بودن آن حضرت انجام می شد، این كتاب خدا كه داوری دادگر و گوینده ای مشخص كننده است كه می فرماید: درخواست زكریا از خداوند آن بود كه به او فرزندی بدهد كه وارث یعقوب باشد و یا در جای دیگر می فرماید كه سلیمان از داود ارث برد، بنابراین خداوند متعال در آن چه كه توزیع و تقسیم كرده سهم هر كسی را تعیین و مقدار واجب و حتمی از میراث را مشخص ساخته است، سهم پسران و دختران را به گونه ای واضح و روشن بیان داشته كه بهانه جوئی را از یاوه سرایان باطل ساخته و بدگمانی را در آینده جلوگیری نموده است، نه چنین نیست، بلكه شما خودتان را گول می زنید و نفوس شما كاری را برایتان صورتسازی كرده و من بردباری و صبری زیبا خواهم كرد و بر آن چه كه شما توصیف می كنید از خداوند كمك می جویم.

ابوبكر با شنیدن این فرمایشات چنین گفت: خداوند و رسولش راست گفته اند و دختر پیامبر نیز درست می گوید تو معدن حكمت و جایگاه هدایت و رحمت، ركن دین و سرچشمه برهان و دلیل می باشی حق گوئی تو را بعید نمی شمرم و سخنانت را ناروا نمی دانم، اینك این مسلمانانند كه می توانند بین من و تو داوری كنند، آن چه را كه برعهده گرفته ام اینان بر كردنم انداختند و باتفاق و هم آهنگی ایشان آن چه را كه به دست گرفته ام پذیرا شده ام نه زور گفته ام و نه استبداد داشته و نه، تنها خود تصمیم گرفته ام، اینان بر این كار گواه و شاهدند.

حضرت روی به مردم كرده و فرمود:

(18) معاشر الناس المسرعه الی قیل الباطلب، المغضیه علی


الفعل القبیح الخاسر «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» [26] كل بل ران علی قلوبكم ما استم من اعمالكم، فاخذ بسمعكم و ابصاركم، و لبس ما تاولتم، و ساء ما به اشرتم و شرما منه اعتضتم، لتجدن- والله- محمله ثقیلا، و غبه وبیلا اذا كشف لكم الغظاء وبان ماوراءه الضراء «و بدالكم من ربكم مالم تكونوا تحتسبون» [27] و «خسر هنالك المبطلون» [28] .

(18) ای مردمی كه شتابان به گفتار باطل روی آورده و كار زشت زیان بار را با دیده اغماض نگریسته و آن را پذیرفته اید «آیا در قرآن بازنگری نمی كنند یا اینكه قفل بر در دلهائی است» نه چنین نیست بلكه كارهای زشتشان نقش بسته، گوشها و چشمهایتان را فراگرفته است و چه بد جائی برگشتید و به بد چیزی اشاره كرده اید و بد چیزی را به دهان گرفته اید به خدا سوگند هنگامی كه پرده ها به یكسوی زنده شد، بارگاهش را سنگین و پی آمدش را خطرناك خواهید یافت زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت «و از پروردگارتان آن چه را كه نمی پنداشتید برایتان آشكار خواهد شد و در آن هنگام یاوره سرایان زیان خواهند دید»

بعد روی به قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نموده و چنین سرود:


قد كان بعدك انباء و هنبثه

لو كنت شاهدها لم تكبر الخطب


بعد از تو خبرها و گرفتاریهایی بود كه اگر تو حضور می داشتی مشكلات چندان بزرگ نمی بود.




انا فقدناك فقد الارض وابلها

و اختل قومك فاشهدهم و قد نكبوا


ما بسان زمینی كه بهاری خود را از دست داده باشد تو را از دست دادیم و قوم و ملت تو از هم پاشیدند، تو بر آنان گواه باش كه سقوط كردند.


و كل اهل له قربی و منزله

عند الاله علی الدنین مقترب


هر خانواده ای نزد خداوند نزدیكی و مقامی دارد كه بر دیگران برتری و فضیلتی دارد.


ابدت رجال لنا نجوی صدورهم

لما مضیت و حالت دونك الترب


هنگامی كه در گذشتی و خاك بین ما و تو حائل شد مردانی كینه های درونی خود را بری ما آشكار ساختند.


جهمتنا رحال و استخف بنا

لما فقدت و كل الارض مغتصب


مردمی بر ما هجوم آوردند و به ما توهین شد، هنگامی كه تو از دنیا رفتی و تمام روی زمین از ما گرفته شد.


و كنت بدرا و نورا یستضاء به

علیك تنزل من ذی العزه الكتب


تو ماه تمام و نوری بود كه از آن روشنی و نور استفاده می شد از سوی خداوند دارنده شكوه كتابها بر تو نازل می شد.


و كان جبرئیل بالایات یونسنا

فقد فقدت فكل الخیر محتجب


جبرئیل به وسیله آیات با ما انس می گرفت تو از دست رفتی و هم خوبیها در پدره فرورفت.


فلیت قبلك كان الموت صادفنا

لما مضیت و حالت دونك الكثب


ای كاش پیش از رفتن تو مرگ ما می رسید هنگامی كه تو درگذشتی و توده های خاك بین ما و تو فاصله شد.


انا رزئنا بما لم یرز ذو شجن

من الریه لا عجم و لا عرب


ما به مصیبتی گرفتار شدیم كه هیچ اندوهناكی از مردم نه عرب و نه عجم بدان گونه مصیبت گرفتار نشده بود.


بعد از پایان این گفتگوها و سخنرانی حضرت به منزل برگشت در حالیكه امیرالمومنین بر در خانه ایستاده و منتظر بازگشت او و چشم به راهش بود، بعد از آنكه وارد خانه شد روی به آن حضرت كرده و چنین گفت:

یا ابن ابیطالب! اشتملت شمله الجنین، وقعدت حجره الضنین! نقضت قادمه الاجدل،فخانك ریش الاعزل، هذا ابن ابی قحافه، یبتزنی نحیله ابی و بلغه ابنی، لقد اجهر فی خصامی و الفیته الد فی كلامی، حتی حبستنی قیله نصرها و المهاجره و صلها و غضت الجماعه دونی طرفها فلا دافع و لا مانع، خرجت كاظمه و عدت راعمه،اضرعت خدك یو اضعت حدك فترست الذئاب و افترشت التراب، ما كففت قائلا و لا غنیت باطلا، و لا خیارلی، لیتنی مت قبل هنیتی و دون زلتی، عزیری الله منك عادیا و منك حامیا ویلای فی كل شارق، مات العمد و وهت العضد، شكوای الی ابی وعدوای الی ربی، اللهم انت اشد قوه و حولا و احد باسا و تنكیلا،

قال امیرالمومنین علیه السلام: لا الویل علیك، الویل لشانئك نهنهی عن وجدك یا ابنه الصفوه و بقیه النبوه فما و نیت عن دینی و لا اخطات مقدوری، فان كنت تریدین البلغه فرزقك مضمون و كفیلك مامون و ما اعد لك افضل مما قطع عنك، فاحتسبی الله، فقالت: حسبی الله، و امسكت.

ای پسر ابوطالب بسان جنینی كه در پرده رحم پیچیده شده جامه بر خود پیچیده ای و همچون افراد متهم خانه نشین


گشته ای، تو همان دلاوری هستی كه شهپر عقاب را در هم می شكستی و هم اكنون این پر شكسته ها بر تو چیره شده اند (مگر تو همان سالار سر پنجه نیستی چرا امروز اینچنین در چنگ اینان رنجه ای)؟ این پسر ابوقحافه است كه مختصر بخششی كه پدرم به من نمود و مخارج فرزندانم بود از من ربوده و آشكارا با من در ستیز شده است او را چنین یافتم كه به هنگام سخن گفتنم به شدت با من دشمنی كرده به طوریكه نگذاشت انصار به یاریم برخیزند و مهاجران به من بپویندند و حاضران در آن مجلس، دیده از یاریم فروبستند نه كسی به دفاع برخاست و نه كسی از تضییع حقم جلوگیری كرد خشمم را فروبرده و شكست خورده برگشتم، تو آن روز كه وقعیت خود را نادیده گرفتی چهره فروتنی و خواری بر خاك سائیدی، گرگها را با سر پنجه قوی خود نابود و هلاك كردی ولی خود بر خاك مذلت نشسته ای، من نتوانتسه ام گوینده ای را كه بر ضررم سخن می گفت از گفتار باز دارم و باطلی را از خود دور سازم هم اكنون كه سخن می گویم در اختیار خود نیستم، ای كاش پیش از این خواری و خفت می مردم، از این كه به تو جسارت كردم و نتوانتسم از تو حمایت و پشتیبانی نمایم از خدا پوزش می طلبم ای وای بر من به هنگام تابش خورشید و در هر واپسین.

پشتیبان مرده، و بازو از كار افتاده است، به پدرم شكایت برده و به پروردارم استغاثه میكنم، بار خدایا نیرو و توان تو برتر و بیشتر و- شمشیر- پیگیری و كیفر تو بران تر و تیزتر است.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: نه، وای بر تو مباد، وای و بدبختی


بر دشمنت باد، ای دختر پیامبر برگزیده و ای بازمانده پیامبری از این سوز و خروش فرود آی و آرام بگیر، من نسبت به دین و وظیفه خود كوتاهی نكرده و تا آنجا كه در توانم بود تلاش كرده و در این باره به خطا نرفتم، اگر تو به خاطر معیشت و هزینه زندگی ناراحت می باشی روزی و مخارج و نفقه ات تامین و سرپرستی تو مورد اطمینان است. آنچه كه خداوند برای تو مهیا ساخته برتر از آن چیزی است كه از تو گرفته شده است، تو به خاطر خدا صبر كن و اجرت ترا از خدای بخواه.

حضرت در پاسخ گفت: خداوند مرا كفایت است و از سخن باز ایستاد.


[1] علامه مجلسي در ذيل اين كلمه گويد: مقصود از اخلاص آنست كه همه اعمال را براي خداوند خالص نموده و ريا و هدفهاي فاسده را با آن مخلوط نكند و در هيچ يك از كارهايش به غير خداوند متعال توسل نجويد و تاويل كلمه توحيد همين است، زيرا كسي كه يقين داشته باشد كه خالق و مدبر او خداوند است و در خدائيش با كسي شريك نيست، بر او لازم و سزاوار است كه در پرستش او كسي را شريك قرار ندهد و در هيچ كاري به غير او متوجه نشود.

[2] 2) در اين فقره چندين احتمال وجود دارد:

اول: اينكه خداوند بر دلها آن چه را كه لازمه اين كلمه كرده است كه عبارت از عدم تركيب و عدم زيادتي صفات كماليه موجوده بر ذات خداوند و امثال اين گونه مطالب مي باشد كه مربوط به توحيد است.

دوم: آن كه عقل از اين كلمه به آن مي رسد به قلب متصل مي كند و آيات آفاق انفس را به او مي نماياند و يا توحيد فطري آنان را كامل مي كند و در دلهايشان مستقر مي سازد.

سوم: ممكن است مقصود آن باشد كه عقلها را مكلف به رسيده به آخرين درجه دقائق كلمه توحيد و تاويل نكرده بلكه همه دلها را مكلف ساخته كه به ظاهر معنايش اذعان و اعتراف كنند و مقصود از وصول همين است.

چهارم: احتمال دارد ضمير در كلمه «موصولها» به قلوب برگردد، يعني بر دلها پيش از آن اندازه كه امكان وصول دارند لازم نكرده و رسيدن به تاويل كامل اين كلمه طيبه و دقائقي كه از آن استنباط مي شود و يا بطور مطلق اصولا رسيدن به اينها را بر بر دلها واجب ننموده است.

در بين اين چهار احتمال اگر تفكيك و جدائي عبارت از يكديگر نمي بود اين وجه بعد از وجه اول بلكه مطلقا از همه وجوه بهتر بود.

[3] سيوطي در كتاب «الاتقان» 2/ 141 گويد: ابن ابي حاتم از عمرو بن مره روايت كرده كه گويد: پنج نفر پيش از آنكه موجود شوند نام گذاري شدند: يكي حضرت محمد بود كه حضرت عيسي به وجود او بشارت داده و گفت: و بشارت دهنده هستم به پيامبري كه بعد از من مي آيد و اسمش احمد است...

[4] شايد مقصود از پرده، نيستي يا حجابهاي اصلاب و ارحام باشد، و اينكه آنها را نسبت به «اهاويل» داده بخاطر وجود موانع و عوامل بازدارنده در اين حالت است و شايد مقصود آن باشد كه آنان در آن حال «اهاويل» و چيزهاي ترس آور مصون و محفوظ بودند زيرا ترس و هول بعد از وجود به اشياء مي رسد و در حال نيستي ترس و وحشتي نيست و گفته شده: تعبير به «اهاويل» از قبيل تعبير از درجات عدم به ظلما و تاريكي ها است.

[5] چنانكه قبلا متذكر شديم در تمام اين موارد مرحوم مجلسي به شرح و توضيح لغات پرداخته و در متن كتاب اين توضيحات آمده است ولي از آنجا كه ما با توجه به همان توضيحات به ترجمه لغات پرداخته ايم از اينرو ديگر نيازي به ترجمه آن شروح نديديم. (مترجم).

[6] توبه 49.

[7] كهف، 50.

[8] آل عمران، 85.

[9] مائده، 50.

[10] مريم 27.

[11] نمل، /16.

[12] مريم /46.

[13] الانفال، 75.

[14] النساء 11.

[15] بقره 180.

[16] هود آيه 39.

[17] آل عمران 144.

[18] توبه /13.

[19] علامه مجلسي رضوان الله عليه در ذيل اين بخش از خطبه ابتدا، لغت «نكث»و «ايمان» را معني كرده و سپس مي گويد: مشهور در بين مفسرين آنست كه اين آيه درباره آن عده از يهودياني نازل شده كه پيمان خود را شكسته و با احزاب همكاري كرده و تصميم گرفتند حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم را از مدينه خارج كنند و شروع كردند به پيمان شكني و جنگ وگفته شده است كه درباره مشركين قريش و اهلي مكه نازل شده كه پيمان خود را با پيامبر و مومنين كه قرار گذشته بودند با دشمنان آنان همكاري نكنند، شكسته و قبيله بني بكر را به عليه خزاعه ياري كردند و تصميم گرفتند حضرت را از مكه بيرون كنند در دارالندوه گرد آمده و شيطان به صورت پيرمرد نجدي بر آنان ظاهر شد و آنان را راهنمائي كرد... تا آخر بدر، و يا پيمان شكني را از اين زمان شروع كردند، و اما مقصود زهرا از مردمي كه عهد و ميثاق خود را شكستند، يا همان هائي است كه در آيه شريفه از آنان اسم برده شده كه در اين صورت بيان كننده وجوب جنگ با غاصبان خلافت و ربايندگان حق آن حضرت است كه پيمان و عهدي را كه با رسول خدا در مورد وصيت آن حضرت و نسبت به خويشاوندان و اهل بيتش بستند نقض كردند،همانگونه كه خداوند قتال با پيمان شكنان قريش را واجب فرموده بود، و يا اينكه مقصود حضرت زهراء جن با غاصبان حق اهل البيت عليهم السلام است و مقصود از پيمان شكني آنان نقض همان عهدي بود كه با رسول خدا بسته بودند كه از آن حضرت اطاعت كرد، و مطيع اوامر و نواهي و بوده و در باطن با او دشمني نكنند، كه اين عهد و پيمان را شكسته و به دستورات آن حضرت عمل نكردند و مقصود از اخراج رسول اخراج كسي است كه همچون پيامبر و نفس آن حضرت و جانشين او در دستورات و اوامر و نواهي است كه او را از مقام خلافت بيرون برده دستورات حضرت را در مورد اهل بيتش ناديده گرفتند كه در اين صورت در آيه قرآن در ضمن فرمايشات حضرت زهرا عليهاالسلام يك نحوه اقتباسي است از قرآن مجيد.

[20] ابراهيم، /8.

[21] شعراء / 227.

[22] اقتباس از آيه 121 و 122 سوره هود.

[23] مريم/ 7.

[24] نمل/ 17.

[25] يوسف، 18.

[26] محمد صلي الله عليه و آله و سلم، 24.

[27] اقتباس از سوره زمر آيه 47.

[28] غافر، 78.